محمدپرهاممحمدپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

نفسمون پرهام

0413

سونوی هفته 18

سلام، امروز شنبه 18 اردیبهشت 1400 هست و من دقیقا 18 هفته ی تمام باردار هستم در حالیکه هنوز نمیدونم فرزندی که در رحم دارم دختره یا پسر؟ امروز بعدازظهر ساعت 4 سونوی دکتر معین الدین نوبت سونوی آنومالی یا همون غربالگری دوم دارم ، در درجه ی اول امیدوارم که واقعا بچه هر چیزی که هست سلامت باشه و همه جوره اکی ، سلامت روحی، جسمی، هوش و زیبایی و همه چی... بعدم با توجه به اینکه بچه م هنوز اسم نداره به شدت مشتاقم بدونم جنسیتش چیه که براش اسم انتخاب کنیم و صداش کنم و انشاله بعدازین بیشتر باهاش صحبت کنم. احساس میکنم به این طفلی نسبت به پرهام خیلی کم توجهی کردم، حقیقت اینه که این 18 هفته انقدر سرم شلوغ بوده و  درگیر کار اداره ، کار خونه و درس و کلاس پ...
18 ارديبهشت 1400

مرور 7 ماه اول سال 94

سلام روزها و ماهها پشت سر هم و به سرعت گذشتند و به همین زودی حدود  7 ماه یعنی بیش از نصف سال 94 تموم شد ، امسال سال بسیار شلوغ و پر کاری داشتیم از ابتدای سال ، خونه مون خوشبختانه فروش رفت و یه خونه جدید خریدیم ولی خوب هنوز جاجابجا نشدیم حدود 2 هفته دیگه اسباب کشی داریم ، مرداد ماه عروسی برادرشوهر رو داشتیم که خداروشکر خیلی خوب برگزار شد ، پرهام گلم از هفته اخر مرداد مهدکودک رفت و خداروشکر مهدش رو خیلی دوست داره،  همسری خدارو شکر ارشد قبول شد و چند روز پیش دانشگاه ثبت نام کرد اگرچه که خوشبختانه همه این اتفاقات مثبت و خیر بود ولی بابت انجام تک تکشون خیلی دوچار زحمت شدیم و جنگ اعصاب و بد...
5 خرداد 1394

سال 93 هم تموم شد و عمو نوروز تو راهه...

    یک سال دیگه هم گذشت ... خودمون و بچه هامون یک سال دیگه بزرگتر شدیم ، یک سال دیگه از فرصت گرانبهای عمرمون برای خندیدن ،شاد بودن، لذت بردن، زندگی کردن، عشق ورزیدن، سفر کردن، کتاب خوندن، خلاقتر بودن یا خلق یه اثر هنری و در مجموع پیشرفت در زندگی از دست رفت اینا رو بیشتر جهت یاداوری بخودم میگم که خیلی از موقعیت و شرایطم راضی نیستم و یک سال دیگه فرصتم رو از دست دادم. با خودم تصمیم گرفتم که یه تجدید نظر اساسی در افکارم و سبک زندگیم در سال جدید بکنم. اگرچه که بعد از بدنیا اومدن پرهام در زندگی ما خیلی تحولات شیرین و زیبا رخ داد و زندگی بدون پرهام برای من و همسری دیگه اصلا مفهومی ن...
21 بهمن 1393

خلاصه این مدت

سلام پرهام مامان دیگه در یک کلام قند شده یه کله قند شیرین که همش دوست داری بخوریش یک حرفای گنده گنده ای یاد گرفته که نگو... شعرای عمو پورنگ رو چراغ قوه (میکروفون) بدست رو اپن همراه با حرکات موزون میخونه بیا و ببین ! جدیدا یاد گرفته که گاهی اوقات باید بخاطر اشتباهش معذرت خواهی کنه که واسه ما داستانی شده این معذرتخواهی هاش چون جایی که باید بگه بعضی وقتا نمیگه و جایی که نباید بگه اشتباها میگه مثلا چندروز پیش که سرما خورده بود اومدم اب مماخشو با دستمال خشک کنم ناخنم به بینیش خورد بچه ام  چند بار بهم گفت مامانی ببخشید اگه بدونی چه حالی شدم... یا مثلا میخواد یه چیزو مودبانه ازم بخواد مثلا میگه :   مامانی یه لیوان میدی خ...
5 آذر 1393