محمدپرهاممحمدپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

نفسمون پرهام

0413

یادداشت دهم

  سلام این عکسو خیلی دوست دارم دلم میخواد اینو قاب بگیرمو بزنم تو اتاق نی نی بنظرم عشق بین مادر و فرزند رو به زیباترین شکل به تصویر کشیده... واییییییییی خدایا به همه زنها لذت مادر شدن رو عطا کن . ...
24 ارديبهشت 1392

یادداشت نهم

سلام عسل مامان عزیزدلم این روزا بنظرم خیلی آروم شدی آخه چرا ؟! احساس میکنم تو ام از غم مامانی یکم غمگینی آره؟ غمتو نبینم غنچه مامان ایشالله که چیز مهمی نیست عزیزم و اوضاع به زودی به روال عادی برمیگرده منکه توکلم به خدای مهربونه توام جیگرم ازش بخواه که کمک کنه زود زود بابایی خوب بشه... تو تا زمانی که تو دل مامانی قطعا به خداوند خیلی نزدیکتری.  روز ۴شنبه و ۵ شنبه و جمعه ای که گذشت واسه  من روزهای خیلی بدی بود چون بعد از مدتها بشدت ترسیدم و احساس خطر کردم ترس از آینده خیلی بده ... ایشالله که چیز مهمی نیست من سعی میکنم نگران نباشم تو هم ناراحت نباش عزیزم از خدای مهربون هم بخواه که کمک کنه خود بابایی هم خودشو نبازه و نگر...
24 ارديبهشت 1392

یادداشت هشتم

سلام نینی گولوی مامان عسل مامان خوفی جیگرم؟ تو دل مامانی خوش میگذره؟؟ اون روز عصر بالاخره رفتم پیش خاونم دکتر ل خلاصه قضبه کم کاری رو بهش گفتم و طبق معمول که خیلی خونسرده بهم گفت عزیزم چیزی نیست کم کاریت خیلی خفیفه باید بری پیش آقای دکتر ض فوق تخصص غدد و درمانو شروع کنی وگفت که جای نگرانی نیست بعدش هم که خواست صدای قلب شما نینی گولوی نازمو برام پخش کنه که خیلی ضعیف یه چیزایی شنیدم .جیگرم ولی چونکه شما خیلی حرکت داشتی یکسره صدای حرکتات میومد و میکروفن خش خش میکرد چون خانوم دکتر قلب کوچولوتو گم میکرد خوب خلاصه که احساس کرد یه کم نگرانم گفت بزار سونو کنم که بتونی ببینیش واییییییییییی جیگر مامان من برای چندمین بار شما رو دیدم چچ...
24 ارديبهشت 1392

یادداشت هفتم

سلام بی مقدمه میرم سر اصل مطلب بعد از ماجرای فهمیدن کم کاری تیروئید و تعطیلات هفته گذشته که باعث شد نتونم هیچ کدوم از ۲تا دکترای زنانم که این مدت رفتم پیششون رو پیدا کنم دیروز از یکیشون وقت قبلی داشتم رفتم هم برای چکاپ ماهانه و هم بیان این موضوع که از شانس بدم همون لحظه یه زایمان اورژانسی پیش اومد و خانوم دکتر رفت بیمارستان و ماها موندیم حالا امروز مجددا وقت داده و قراره ساعت ۳.۵ که از سر کار رفتم خونه نمازمو بخونم و همسری نهار بخوره و بریم دیروز وقتی خانم دکتر رفت بیمارستان مامای دستیارش اومد بیرون تا اگه کسی سوالی داره جواب بده منم جریانو بهش گفتم و گفت حتما باید برم پیش فوق تخصص غدد حالا امروز امیدوارم که بتونم از اون...
24 ارديبهشت 1392

یادداشت ششم

سلام نینی گولوی مامان  عزیز دلم امروز رفتم جواب ازمایش تیروئیدی که همراه ازمایش غربالگری به اصرار خودم خانوم دکتر نوشت به دکی درمانگاه اداره نشون دادم... عزیز دلم ازمایش غربالگری خوشبختانه نتیجش خوب بود ولی متاسفانه مامانی کم کاری تیروئید پیدا کرده خیلی نگران شدم خصوصا بخاطر اینکه قبلا مطالب بدی راجع به عوارض کم کاری تیروئید روی جنین شنیده بودم دکی درمانگاه گفت باید زودتر یه ازمایش کامل تیروئید بدم و ضمنا هم به متخصص زنانم بگم و تحت نظر یه متخصص غدد باشم که سریعا درمانو شروع کنه که خدای ناکرده روی شما اثر منفیی نگذاره غنچه مامان! حالا تا عصر که برم پیش خانوم دکتر و نظرشو بپرسم قلبم میاد تو دهنم... خدا جونم ازت خو...
24 ارديبهشت 1392

یادداشت پنجم

سونوی ان تی سلام اون روز عصر بالاخره رفتیم سونو ولی چشمتون روز بد نبینه از شانس من دکتر سونوگرافیست چنان دکتر جدی و خشک و عصا قورت داده ای بود که نه تنها بهیچ کدوم از سوالام جواب نداد و جنسیت نینی رو هم نگفت که حاضر نشد مانیتورش رو یه کم بسمت من مایل کنه که نینی نازمو ببینم . خیلی از دستش عصبانی شدم و تو دلم کلی القاب رکیک نثارش کردم که دلم خنک بشه! خلاصه که فقط موارد روتین سونو ان تی رو توی برگه قید کرد که با اینکه جوابو هنوز نبردم به دکی خودم نشون بدم بنظرم خدا رو شکر همه چی خوبه. فرداش هم جوابو برداشتم و رفتم ازمایشگاه و تست غربالگری هم دادم. امروز اگه خدا بخواد عصر جواب هردو رو میبرم که دکترم ببینه. خداجونم بخاطر همه نعمت...
24 ارديبهشت 1392

یادداشت چهارم

سلام به همگی من امروز بحساب خودم دقیقا در روز ۲ از هفته ۱۳ هستم به امید خدا امروز عصر یعنی حدود ۲-۳ ساعت دیگه میخوام برم برای سونو ان تی و ان بی و فردا هم ایشالله برای آزمایش غربالگری تا از سلامت نینی نازی که تو وجودم دارم مطمئن بشم. در تمام طول این ۳ ماه یا بهتر بگم ۲ ماه که از وجود هدیه خدا تو دلم آگاه شدم بعد از سلامتیش خیلی دوست داشتم بدونم انسانی که تو وجودم داره شکل میگیره جنسیتش چیه هر چند که از قبل به یکی از دو جنس بیشتر راغب بودم ولی خداوند مهربون میدونه که فقط واسه این نبود که دلم میخواست جنسیت نینیمو بدونم خودم احساس میکنم بیشتر برای اینکه از بلاتکلیفی خارج بشم و  وقتی دارم باهاش حرف ...
24 ارديبهشت 1392

یادداشت سوم

سسسسلام سسسسلام صد تا سسسسلام من بعد از یه وفقه طولانی بالاخره اومدم که اپ کنم با دست پر هم اومدم دوست جونا با خبرهای خوششششششششششش اگه گفتین چی؟ آره نینی گولوی ما بالاخره اومد تو دل مامانیش.... هورااااا  و کلی مامانی و بابایی رو خوشحال کرد عزیییییییییییزم جیگر مامانی قربونت برم که انقدر مهربون بودی که دلت نیومد مامانی و بابایی و منتظر بزاری و زود زود پریدی تو دل مامان واییییییییییییییییی خدا جونم خدای خوب و مهربونم قربونت برم که یکبار دیگه لطف و محبتت و به من ثابت کردی واقعا نمیدونم چطوری باید ازت تشکر کنم حقیقتا زبونم قاصره از تشکر فقط میتونم بگم شکر شکر شکر صد هزار مرتبه شکر و دلم میخ...
24 ارديبهشت 1392