محمدپرهاممحمدپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

نفسمون پرهام

0413

یادداشت نهم

1392/2/24 8:56
نویسنده : مرجان
147 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان

عزیزدلم این روزا بنظرم خیلی آروم شدی آخه چرا ؟! احساس میکنم تو ام از غم مامانی یکم غمگینی آره؟ غمتو نبینم غنچه مامان ایشالله که چیز مهمی نیست عزیزم و اوضاع به زودی به روال عادی برمیگرده منکه توکلم به خدای مهربونه توام جیگرم ازش بخواه که کمک کنه زود زود بابایی خوب بشه... تو تا زمانی که تو دل مامانی قطعا به خداوند خیلی نزدیکتری.

 روز ۴شنبه و ۵ شنبه و جمعه ای که گذشت واسه  من روزهای خیلی بدی بود چون بعد از مدتها بشدت ترسیدم و احساس خطر کردم ترس از آینده خیلی بده ... ایشالله که چیز مهمی نیست من سعی میکنم نگران نباشم تو هم ناراحت نباش عزیزم از خدای مهربون هم بخواه که کمک کنه خود بابایی هم خودشو نبازه و نگران نباشه ولی در کل واسه من انگار این تلنگر لازم بود که بدونم نباید بیش از حد ظرفیتش ازش چیزی بخوام و بیش از حد بهش استرس وارد کنم سعی میکنم از این به بعد بیشتر حواسمو جمع کنم.

بگذریم جیگر مامان بگذار  یکم راجع به چیزای خوب باهات صحبت کنم : از اون روزی که واسه چکاب رفتیم پیش خانوم دکتر و موقع سونوی یه حدسی در مورد جنسیت شما زد من و بابایی خیلی بیشتر از قبل کنجکاو شدیم که زودتر بفهمیم شما دخملی یا پسمل حالا باید تا ۲۵ بهمن یعنی سه شنبه هفته آینده صبر کنیم تا نوبت سونوی من برسه و به این راز بزرگ پی ببریم. 

من دیگه برم عسلی واسه هممون دعا کن عزیزم و اینم بدون که منو بابایی خیییییلی دوستت داریم و برای اومدنت لحظه شماری میکنیم./ 

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)