محمدپرهاممحمدپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

نفسمون پرهام

0413

یادداشت هشتم

1392/2/24 8:55
نویسنده : مرجان
134 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نینی گولوی مامان

عسل مامان خوفی جیگرم؟ تو دل مامانی خوش میگذره؟؟

اون روز عصر بالاخره رفتم پیش خاونم دکتر ل خلاصه قضبه کم کاری رو بهش گفتم و طبق معمول که خیلی خونسرده بهم گفت عزیزم چیزی نیست کم کاریت خیلی خفیفه باید بری پیش آقای دکتر ض فوق تخصص غدد و درمانو شروع کنی وگفت که جای نگرانی نیست بعدش هم که خواست صدای قلب شما نینی گولوی نازمو برام پخش کنه که خیلی ضعیف یه چیزایی شنیدم .جیگرم ولی چونکه شما خیلی حرکت داشتی یکسره صدای حرکتات میومد و میکروفن خش خش میکرد چون خانوم دکتر قلب کوچولوتو گم میکرد خوب خلاصه که احساس کرد یه کم نگرانم گفت بزار سونو کنم که بتونی ببینیش واییییییییییی جیگر مامان من برای چندمین بار شما رو دیدم چچچچچچچچچچقدر لحظه شیرینیه دیدن یه موجود زنده تو دل آدم پاهای کوچمولوتو نشونم داد دستای ظریفتو که داشتی انگشتاتو تکون میدادی نشونم داد سرتو وای جیگرم خیلی نسبت به ماه قبل که دیده بودمت بزرگتر شده بودی ماشالله ماشالله به خانوم دکتر خیلی هیجانزده گفتم : واییییییییی چقدر بزرگ شده الهیییییییییییی خندید

بعد پرسیدم همه چی خوبه خانوم دکتر؟ گفت همه چی خدارو شکر خوبه و جنسیتش هم.......... تا اینو گفت از شدت هیجان نفسم حبس شد اینو در گوشی بهت میگما جیگرم چون غیر از بابایی به هیچ کس نگفتم چون خانوم دکتر حدسی گفت نه با اطمینان ......... گفت : جنسیتشم احتمالا پسسسسسسره ولی خیلییییییییی وول میخوره نمیذاره خوب ببینم!!!!..... وقتی اینو گفت با خوشحالی زایدالوصفی گفتم: ای جوووووووونم جیگر مامان.  احساس کردم خانوم دکتر خودشم از شدت هیجانات من هیجان زده شده بود وقتی ازش پرسیدم کی دقیقا مشخص میشه که برم سونو گفت اگه ۲ هفته دیگه بری(هفته ۱۷) دیگه کاملا معلومه بعد ازش خواستم که سونو رو برام بنویسه و گفت چشششششششششم حتما.

اون روز رفتار خانوم دکتر ل عالی بود و همونطور که از خدای مهربون خواسته بودم تونست کاملا اعتمادمو جلب کنه و من تصمیم گرفتم که انشالله دیگه برم پیش ایشون.

وقتی اومدم تو ماشینو جریانو واسه همسری تعریف کردم اونم کلی خوشحال شد و نگرانیش برطرف شد.

فرداش با همسری رفتم پیش دکتر ض و اونم خوشبختانه نگرانیمو برطرف کرد فقط دز لوتیرکسینو که میخوردم از یک به نیم کاهش داد و قرار شد ماهه بعد دوباره آزمایش بدم و برم پیشش.

خدا جون ازت ممنونم و خواهش میکنم همیطور که تا حالا هوامونو داشتی تا آخر تنهامون نذار.............

حالا بعد از شکر خدای مهربون لحظه شماری میکنم که روز سونوی اصلی برسه شما گلم رو قطعی ببینم و به همه خبر بدم چی تو دلم دارم و با خیال راحت خرید وسایل جینگولتو شروع کنم به امید خدا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)