محمدپرهاممحمدپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

نفسمون پرهام

0413

یادداشت پانزدهم

1392/2/24 9:03
نویسنده : مرجان
150 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم

امروز دقیقا شما ۱۸ هفته و ۶ روزه هستی بعد از ظهر وقت دکتر دارم برای چکاب ماهانه مثل همیشه مشتاق شنیدن از حال خوب تو هستم و یکم استرس دارم ازین که روز بروز داری بزرگتر میشی وزمان بدنیا اومدنت نزدیکتر میشه من و باباییت خیلی خوشحالیم . امیدوارم خدای مهربون به همه فرزندانسلامتی و صحت عطا کنه. عزیز دلم امروز اومدم اینجا که بیشتربابت ناراحت و عصبی شدنهای پریشب ازت معذرت خواهی کنم و بگم ببخشید دلم اصلا نمیخواست شما رو ناراحت کنم ولی متاسفانه بخاطر موقعیتی که پیش اومد اخواسته بشدت ناراحت شدم وبه تپش قلب افتادم که امیدوارم تاثیر بدی روی تو گل وجودم نگذاشته باشه.

عزیزم این موضوع میتونه یه درس برات باشه شاید اولین درس زندگی ، اینکه گاهی وقتامجبوری وجود و حضور بعضی از آدمهای غیر نرمالوتحمل کنیفقط و فقط بنا بر مصلحت و برای رضای خدا ، مجبور میشی هر چند که خطا از تو نبوده ازشون معذرت خواهی کنی فقط صرف اینکهدر غیر اینصورت اونا با جار و جنجالشون کام همه عزیزانتو تلخ میکنن و ضمنا دائما رو روان تو هم خواهندبود هرچند که این روش برخورد راه حل این مشکل نیست ودرماننمیشه اما حداقل حکم یه داروی مسکن رو داره که تا مدتی از شرشون در امان باشی ونفس راحت بکشیچرا که تو با ادم نرمال و سالم و با منطقی طرف نیستی... پسر گلمقطعا هضم حرفام برات خیلی سنگینه و شاید سسالها بعد مفهوم این حرفای امروزمو درک کنی عیب نداره ، زیاد دوست ندارمدرباره زشتی ها و سختی های این زندگی برات بگمبر عکس بیشتر تمایل دارم درباره زیباییهاش برات بگم که هر روز برای اومدنبه این دنیا مشتاق تر و علاقه مند ترتکنم. پس فعلا به این حرفایی که زدم توجهنکنگلم.

بعدا میامو نتیجه چکاب این ماه و بهت میگم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)