محمدپرهاممحمدپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

نفسمون پرهام

0413

روزهای آخر سال

1392/12/27 14:34
نویسنده : مرجان
411 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام

سال که به آخرهاش نزدیک میشه انگار همه کارها در هم گره میخوره وحسابی سر همه شلوغ میشه ما هم تقریبا از اواسط بهمن ماه مشغول بدو بدو های شب عیدیم. پرهام گله هم هر روز شیرین تر از دیروز انقدر خوردنی و با مزه شده که هر کسی رو عاشق خودش میکنه ، حرف زدنش خیلی بامزه شده دیگه تقریبا منظور خودش رو در غالب جملات کوتاه میتونه بیان کنه و این از نظر ما پیشرفت خیلی بزرگیه. مثلا وقتی آب میخواد میگه: آب بخولیم . بیشتر وقتا وقتی چیزی میخواد بخوره تعرف هم میکنه به من میگه: مامان بخول ، بخول. تازه بفرمایید و ممنون و مرسی هم یاد گرفته.

قیافه پرهام در حال خوردن نارنگی و کلا چیزهای ترش:

از شیطنتهاش هم که هر چی بگم کم گفتم وروجک رو حتی یک لحظه هم نباید تنها گذاشت چند روز پیش یه شیرینی گذاشتم جلوش و نشوندمش جلوی تلویزیون سی دی عمو پورنگ هم گذاشتم که تماشا کنه رفتم تو اشپزخونه و خواستم چند تا تیکه ظرف بشورم که بعد از چند لحظه دیدم هیچ سر و صدایی از اقاپسر نیست اومدم تو هال هرچی نگاه کردم ندیدمش رفتم تو اتاق خواب خودمون دیدم در حموم بازه و اقا پرهام چهار دست و پا توی حموم داره فضولی میکنه. یا یه وقتایی سرم گرم کاری میشه میام میبینم رفته رو بالکن ، چون وروجک جدیدا دستش به دستگیره های در میرسه خیلی خطرناک شده تازه گاهی درب آپارتمان رو هم باز میکنه و میره بیرون اینه که مدام باید دقت کنم همه درها قفل باشن و این عملا خیلی سخته ولی خوب چاره ای نیست.

 

 

 

تقریبا دو هفته پیش همسری سه روز رفت مشهد ماموریت، و سوغاتی واسه ما یه ویروس سمج و مزخرف آورد افسوسطوریکه خودش تا چند روز بعد از برگشت علائم مسمومیت داشت ودرست بعد از یکم بهتر شدنش من گرفتم و چند روزی هم من افتادم خیلی ویروس وحشتناکی بود من تا حالا اینطوری نشده بودم 2 روز نتونستم برم سر کار و تازه بعد از چند روز که من بهتر شدم عسل پرهامم گرفت و متاسفانه هنوز هم خوب نشده ، دیروز بردمش دکتر ، خدا رو شکر گفت جای نگرانی نیست فقط کمی نگران بیرون رویه شدیدش بود و دارو داد بهش که امیدوارم هر چه زودتر خوب بشه واسه عید خیالم راحت بشه.

راستی گفتم عید یاد سبزه هام افتادم ، من بعد از ازدواجم هر سال خودم سبزه سبز کردم و خیلی اینکارو دوست دارم و  تعصب خاصی هم روش پیدا کردم مثلا امسال یه کم دیر شد تا گندم بخرم و همه بهم گفتن ای بابا یه دونه اماده میخری دیگه ، ولی گفتم نه من اعتقاد دارم که برکت میاره و باید حتما خودم درست کنم حالا از دیروز کشیدم توی بشقاب یه کم که بالا بیاد حتما عکس میگیرم و اینجا میزارم. حالا خیلی هم خوب بلد نیستما معمولا اوایل سبزه هام یه کم کچل کوچولن ولی چند روز که از عید میگذره خیلی خوب میشن امیدوارم امسالی ها هم خوب بشن.

اینم عکس سبزه هام:

فکر کنم این دیگه اخرین پست سال 92 ماست، امسال هم دیگه کم کم داره بساطشو جمع میکنه و میره قاطی خاطره ها ، همه مون کلی فراز و نشیب داشتیم و خاطره های تلخ و شیرین، اما در کل واسه ما سال خوبی بود ، توی این روزهای پایانی بیشتر مواظب خودتون باشید ، سال نو هم پیشاپیش مبارک ، امیدوارم سال جدید واسه همه مون سال سلامتی و برکت و آرامش باشه و همه به آرزوهای خوبمون برسیم. انشالله.     

 

پسندها (2)

نظرات (1)

یادداشت های مینا
13 اردیبهشت 93 8:46
آخی عزیزم... این حرکت رفتن تو حمامش خیلی قشنگ بوده