محمدپرهاممحمدپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

نفسمون پرهام

0413

پرهام 14 ماهه

1392/8/27 14:19
نویسنده : مرجان
543 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

پرهام عسل امروز دقیقا ١٤ ماهه میشه ولی خوب هنوز راه نیفتاده و به شیطونیهاش به همون حالت ٤ دست و پا و گاهی ایستاده در حال تکیه به جاییاکتفا کرده .

شیطون بلا

جدیدا علاقه وحشتناکی به ریخت و پاش پیدا کرده

پرهام بعد از انداختن بمب در اتاق خواب ما

جای انگشتاشو رو شیشه حال میکنید!

یک عدد گل پسری که تازه از حموم دراومده

در حال تماشای بانی نی

از شیتنطتهای جدیدش بخوام بگم ایناست : بالا رفتن از وسایلو یادگرفته از راحتی ها که یه کم کوتاهتر از مبل هاست بالا میره و کلی ذوق میکنه ،

از کاپوت ماشین شارژیش بالا میره و اون بالا وایمیسهبعد خم میشه تو ماشینشو فرمون میچرخونه یا شاستی های موزیک روشو میزنه یهو هم خسته میشه میخواد همونطوری رو سطح شیب دار کاپوت بشینه که اگه ازش غفلت کنیم ممکنه سربخوره بیفته ،

عاشق برنامه کتابخونه عموپورنگ شده و تا اسم عمو پورنگو میشنوه ادای پهلوون پنبه که تو اون برنامه ست رو در میاره و میگه بومبَ،

بومبا لا بومبه پهلوون پنبه

دیگه اینکهقبلا وقتی نماز میخوندیم میگفتاَ او اَ (الله اکبر) و بلافاصله میومد دنبال مهرمون که بخورتش ولی جدیدا میبینم که مثل من حالت سجدهرو رو میز اجرا میکنه اخه من رو میز و صندلی نماز میخونم، کلا هر وقت صدای اذان ، قرآن یا حتیصلوات و هر چیز عربی بشنوه زود میگه اَ او اَ

نکته جالب دیگه اینه که نمیدونم چطور زمان برگشته من از سر کار رو انگار میدونه مامانممیگه موقع برگشتنت که میشه میادلب در ورودی میزنه به در میگه ماما ماما.

فدات

وایییییییی از رقصیدنش که نگم براتون یک آتیشپاره ای شده تا یه آهنگ نسبتا شاد میشنوه بالا و پایین میپره یعنی باسن نانازشوبالا پایین میکنه البتهازچهار پنج ماهگیش به آهنگهای شاد عکس العمل نشون میداد و سعی میکرد خودشو تکون بده خلاصه که انقدر اداهاش شیرین وبامزهست که همه ریسه میرن از خنده

اها راستی یه چیز دیگم بگم اینکه حس میکنم خداروشکرپرهام بچهاجتماعیه چون در هر حال وقتی ادمهای غریبه میبینه لبخند میزنه و خلاصه انقدر نگاهشون میکنه که باهاش حرف بزنن یا براش شکلک در بیارن اینه کهتقریبا همیشه وقتی پشت چزاغ قرمز هستیماز ماشین کناری یکی داره با پرهام حرف میزنه و پرهام داره بهش لبخند میزنه یا شکلک درمیاره ولی فقط نمیدونم چرا یکم ترسو مثلا به هیچ عنوان حاضر نیست تو پارک بزارمش رو یه مجسمه ازش عکس بگیرم و یابغل ادمی که لباس دلقک پوشیده جلوی شهر بازی بره تا ازش عکس بگیرم ، گریه ایمیکنه اینطور موقعها که بیا و ببین ،نمیدونم چی کار کنمدوستای عزیزیلطفا اگه تجربه ای در این زمینه دارین راهنماییم کنیددیگه دیگه اینکه کلماتی که تا حالا کم و بیش میتونه ادا کنه اینهاست:

به میمی (شیر خودم) میگه : نِنِه

آب : اولا آآ بود ولی جدیدا شده : آبو

تاب : اولا تا تا بود حالاشده:آب

نماز : اَ اُاَ

ماست : مو مو

گردو بادوم پسته تخمه و همه چیزای شبیه اینا : گِ گِ

هندونه خربزه طالبی : هِنِه

گوجه : گ گ

دسی دسی : دَدَ

نازی : ناااااااااا بایه صدای خیلی بلند و یه کم خشن

پلو : بوف گاهی به به

خوراکی : قاقا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)