یادداشت یازدهم

سلام جیگر مامان

این ۳ روز تعطیلی که بمناسبت میلاد حضرت رسول (ص) و ۲۲ بهمن گذشت واسه من تعطیلات خوبی بود چون هم بحد کافی استراحت کردم هم به یکی از کارهای مورد علاقه ام یعنی کیک پزی پرداختم هم کمد لباسای خودم و چوب لباسی بابایی که مدتها بود در حال انفجار بود و از شدت درهم برهمی مرتب کردنش به یه پروژه بلند مدت تبدیل شده بود خلاصه ازاون وضعیت نجات پیدا کردو بختشون باز شد و با کمک بابایی ردیفشون کردیم  حالا اگه تا عید دوباره به وضعیت قبلی برنگرده خیالم از بابت اینا راحته.

وای از بحث شیرین کیک پزیم بگم که روز عید یعنی جمعه که ساعت ۹.۵ از خواب بیدار شدم  بعد از ردیف کردن یکسری کارام با اشتیاق وایسادم پاش و تا ساعت ۲.۵ بعد از ظهر باهاشون سرگرم بودم و حاصل کار شد خلق ۲ اثر هنری (کیک خوشمل و خوشمزه) که متاسفانه فقط از یکیش عکس گرفتم که براتون میذارم ایشالله . وایییییییییییی نمیدونی چه لذتی داشت کار کردن با خامه و تزیین کیک، من واقعا عاشق کارهای هنری هستم ولی متاسفانه پس از ازدواج با توجه به مشغله های کاریم خیلی کم وقت آزاد پیدا میکنم . اما همیشه سر کار اگه فرصتی پیدا کنم به سایتها و وبهای آشپزی و شیرینی پزی دوستای گلم سر میزنم و فوق العاده لذت میبرم و همیشه در حسرت مترصد فرصتی هستم  که خودم آستینهامو بالا بزنم و به خلق یک اثر هنری بپردازم. میدونی روز جمعه ای که داشتم کیک بازی میکردم یاد قدیما و دوران مجردی و همه کارهای هنری مثل انواع گلسازی و تزیینات و ... که انجام میدادم افتادم و یادم افتاد که چقدر ازشون لذت میبردم و این روزها چقدر تو زندگی یه همچین سرگرمیها و لذتهایی کم دارم. و تصمیم گرفتم بعد ازین بجای فقط نگاه کردن به وب دیگران و حسرت خوردن سعی کنم خودمم بیشتر وقت بزارم و ازین کارا کنم. حالا تا ببینیم چی میشه... هرچند که مطمئنم بعد از اومدن نینی نازی وضع کمبود وقت ازینم بدتر خواهد شد.

راستی حاصل دیگه اون هنرنمایی چند ساعته این بود که شب که میخواستیم کیک زیبامو ببریم خونه مامان همسری از شدت کمر درد بسختی قادر به ایستادن بودم ولی خوب درعوض مادر شوهر گرامی کلی ازحسن سلیقه و خلاقیت و هنرمندی بنده تعریف کردن و هندونه دادن زیربغلم که به همه خستگیهاش میارزه. 

دیگه باید برم،

فعلا بای.